فرزند نااهل حضرت نوح(ع)
حضرت نوح(ع) چهار پسر به نام های سام، حام، یافث و کنعان داشت. در میان آنها کنعان تنها پسری بود که به موعظه های پدر توجه نکرد و به او ایمان نیاورد و در نهایت در عذاب الهی که به صورت طوفان نازل شده بود به همراه کافران غرق شد. البته در خصوص نام پسر چهارم اختلاف وجود دارد با وجود اینکه بسیاری نام او را کنعان عنوان کرده اند برخی نام او را «یام» دانسته اند.
نتیجه اطاعت نکردن از پدر
امّا پسر نوح که جهالت بر او غالب گشته بود، از پدر کناره گیری کرد و از دین او منحرف شد. او اکنون در میان امواج خروشان دریا با مرگ دست و پنجه نرم می کند و بدنبال وسیله ای می گردد که خود را نجات دهد و یا خود را به تپه یا کوهی برساند تا سبب نجاتش گردد. نوح از عرشه کشتی فرزند خود کنعان را دید که در خطر است و دریافت که مرگ او نزدیک می شود و لحظاتی دیگر در دل امواج محو خواهد شد.
نوح علیه السّلام با مشاهده این منظره دلش سوخت، رحم در دلش ظاهر گشت و عواطف پدری موجب شد که فرزندش را صدا بزند، باشد که این ندا به گوش جان او برسد و ایمان را در قلب او به جنبش درآورد و به نوح بگراید و یا آثار درک حق در او ظاهر گردد و تسلیم دعوت پدر شود.
نوح فریاد زد: پسرم از قضا و قدر خداوند به کجا فرار می کنی؟ هرجا که باشی از قضا و قدر او گریزی نیست. با ایمان به سوی کشتی بشتاب و تنهایی خود را با پیوستن به بستگان خود برطرف ساز! خویشتن را از آب نجات ده! «فرزندم بر کشتی ما سوار شو و با کافران همراه مباش!»[1] کنعان تحت تأثیر سخنان نوح قرار نگرفت و از روی کبر و جهل، نصیحت پدر را نپذیرفت و فکر کرد که می تواند از این عذاب خود را نجات بخشد و از قضای پروردگار فرار کند، لذا گفت: مرا رها کن «بزودی بالای کوه می روم، کوه مرا از آب نجات می بخشد!»[2]
نوح علیه السّلام که از شدت غم و غصه بغض گلویش را گرفته بود خطاب به فرزندش گفت: «ای پسرم! امروز از فرمان خدا گریزی نیست، مگر برای کسی که او در حقش رحم کند. »[3]
«نوح ندا می کرد ای پسر تو هم بدین کشتی درآی (که نجات یابی) و با کافران همراه مباش (که هلاک خواهی شد) آن پسر نادان و نااهل پدر را پاسخ داد که من بزودی بر فراز کوه روم و از خطر هلاکم مگه دارد. . . »
بلافاصله موج بین نوح و فرزندش فاصله انداخت و سیل مانع بین آن دو شد و نوح دیگر فرزند خود را ندید. تأثری شدید و اندوهی فراوان بر نوح غالب گشت. او در این بحران شدید به درگاه خدای تعالی، پناه مصیبت زدگان و دادرس غم دیدگان پناه برد و عرضه داشت: «بار خدایا! فرزند من از خاندان من است. »[4] بدرستی که وعده تو حق است که مرا و هرکه را از اهل من ایمان بیاورد نجات بخشی و تو در قضاوت از همه داوران حکیم تری.
خدا به نوح خبر داد که فرزند تو از خاندان تو و از قبیله تو نیست، زیرا جهل و عناد بر او غالب گشته و کفر او حتمی شده است. تو جز کسانی را که ایمان آورده اند و تصدیق پیغمبری تو را کرده اند و دعوت تو را لبیک گفته اند اهل خود نشمار و من درباره این دسته از پیروانت وعده دادم که نجاتشان بدهم و جان آنان را حفظ نمایم «زیرا بر ما لازم است مؤمنین را کمک و یاری کنیم. »[5]
ای نوح! آنان که رسالت تو را منکر شدند و گفتار خدایت را دروغ پنداشتند از اهل تو نیستند و از شفاعت تو محرومند. گرچه بین تو و ایشان ارتباط خویشاوندی باشد، باید به گرداب مرگ درآیند، حتی اگر به وسیله نجاتی متوسل شوند و یا در پناهگاه به ظاهر امنی جای گزینند به حالشان سودی ندارد و وساطت تو نیز پذیرفته نخواهد بود.
ای نوح! «درباره امری که از کنه آن اطلاع نداری اظهارنظر مکن و در موضوعی که درک نکرده ای وارد مشو! من ترا پند می دهم تا در زمره جاهلان درنیایی»؟[6]
طرز بیان خدا با نوح، او را به خود آورد و فهمید مهربانی و شفقت خدا سبب شده است که از حق غافل بماند و مهر پدری، راه حق را بر او پوشانده است و نزدیک بود حد ادب و لیاقت را زیر پا بگذارد، لذا برای او بهتر بود که بجای این خواهش پروردگار خویش را که او و پیروانش را از مرگ نجات داده است و کافرین را به غرق و هلاکت کشانده است، شکر کند.
وقتی نوح علیه السّلام به هوش آمد از غفلت خویش استغفار کرد و به خدا پناه برد تا از غضب او محفوظ بماند و گفت: «بار خدایا به تو پناه می برم از آنکه سؤال نمایم از تو چیزی را که مرا به آن علمی نبوده باشد و اگر مرا نیامرزی و مورد رحمت خود قرار ندهی از زیانکاران خواهم بود. »[7]
باری موج بین نوح و فرزندش فاصله انداخت و او را غرق ساخت. چون این حادثه به نهایت خود رسید و طومار زندگی مخالفین نوح درهم پیچیده شد، آسمان از باریدن ایستاد و زمین آبها را بلعید و کشتی نوح بر فراز کوه جودی قرار گرفت و دوری ستمکاران از رحمت الهی تحقق یافت به نوح خطاب شد با سلامتی بر زمین فرود آی! تو و آن کس که با تو ایمان آورده پایین بیایید که برکت و رحمت خدا شامل شما و عنایت او موجب سعادت شما خواهد بود.
پیام های فرزند نوح
1- از مصاحبت با افراد بد باید پرهیز کرد.
2- یکی از مهم ترین و مؤثرترین عوامل در شکل گیری شخصیت انسان، دوستان و هم سالان او می باشد.
3- انسان از دوستان و هم سالان خود بیشتر از پدر و مادر حرف شنوی دارد.
کاربرد: در مورد هشدار دادن به دقت در دوست یابی و نیز سرزنش کسی که دوستان ناباب دارد.
ضرب المثل های هم مضمون
آلو چو به آلو نگرد رنگ برآرد.
از بدان بد شَوی ز نیکان نیک.
انگور ز انگور همی گیرد رنگ.
با بدان سر مکن که بد گردی.
با ماه نشینی ماه شوی، با دیگ نشینی سیاه شوی. خوشبویْ بود کلبه همسایه عطار.
صحبت روشن ضمیران، کور را بینا کند.
صحبت نیکان بدان را از بدی باز آورد.
گل بشکفد چو هم نفس صبحدم شود.
مردی گردی، چو گرد مردی گردی.
مشو با ناکسان همدم که صحبت را اثر باشد.
هر چیز که در کان نمک رفت نمک شد.
هر که با دیگ نشیند بِکُند جامه سیاه. [8]
اشعار هم مضمون
با بدان کم نشین که در مانی * خوپذیر است نفس انسانی (سنایی)
****
تو اول بگو با کیان دوستی * من آ ن گه بگویم که تو کیستی
****
چه بهره می بری از اختلاط نااهلان * بِه جُز شراره و دود از دکان آهنگر
****
مدتی با خر نشینی، خر شوی * گر روی گرمابه با گر، گر شوی
****
وای آن زنده که با مرده نشست * مرده گشت و زندگی از وی بجست (مولوی). [9]
پی نوشت ها:
[2] هود، آیه: 43 «سَآوِی إِلى جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْماءِ ...».
[3] هود، آیه: 43 «لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ...».
[4] هود، آیه: 45 «رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی ...».
[5] روم، آیه: 47 «وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ».
[6] هود، آیه: 46 «إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ».
[7] هود، آیه: 47 «رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ ...».
[8] حسن ذوالفقاری، داستانهای امثال، تهران، مازیار، چ 2، 1385، ص 308.
[9] همان.
نظرات شما عزیزان: